هر فردی در موقعیت ها و شرایط مختلف ، ویژگی خاصِ خودش را دارد . 

برای مثال : بعضی ها وقتی عصبی هستند با کسی صحبت نمی کنند ، کاری انجام نمی دهند یا که وقت خود را دور از دیگران می گذرانند . برخی دیگر هم تا ریخت و پاش و داد و هوار راه نیاندازند راحت نمی شوند که البته تمام این ری اکشن ها یک عادت است و قابل تغییر . و چون که همچین عاداتی ریشه های عمیق تری دارند ، تغییر دادنشان سخت تر است.

خب سراغِ خودم می روم و از آنچه که من را به نوشتن وا داشت می خواهم بگویم.

موقعیت حاکم بر این روزها ، دچار روزمرگی و خط صاف و بدون تغییر این ایام و نبود چیزی که من را به وجد آورد یا که حسِ خوبی را در من روشن کند ؛ که می توان گفت یکی از عذاب آور و سخت ترینِ موقعیت هاست برای من ، باعث شده که در قالب یک سری از عادت ها سعی بر مقابله با این شرایط داشته باشم .

انگار که می خواهم یک خرس قطبی را از خواب زمستانه اش بیدار کنم ، به همان قدر سخت است که از خودم بخواهم این ری اکشن را در قبال این موقعیت نداشته باشد . چونکه معمولا زمان هایی که نه می توانم کاری که دوست دارم را انجام دهم و هم کار دیگری جز روتین ها ندارم ، بی تفاوت ترین و بی حرکت ترین موجود زنده می شوم و دلم هیچ چیزی جز زل زدن به دیوار و یک ذهن خالی نمیخواهد . فکرش را بکن دلم فیلم دیدن را هم نمی خواهد !!

این راهم بگویم که اگر بخواهم زمانم را به حالات مختلفی تقسیم بندی بکنم

زمانی که با حالت تکرار و یکنواخت و به بطالت عمر بگذرد ، جزو دسته ای می رود که هیچ وقت دلم فرارسیدنش را تا به آخر عمر حتی در پیری هم نمی خواهد .

خب واضح تر بگویم ، دوست دارم زمانم را با کارهایی که علاقه مند به انجام دادن آن ها هستم ، پر بکنم . نکه کاری برای انجام دادن نداشته باشم و یا آنقدر مشغله های بی اهمیت و گذرا داشته باشم که ندانم چه باید کرد.

مشغله ی گذرا ! بلی ، مشغله ای که پاسخ دادن به آن و حل کردنش نتیجه ی لحظه ای به دنبال داشته باشد . برای مثال : مرتب کردن خانه ، دعوت شدن به میهمانی ، خرید و.

و یک حالت زمانی که معمولا در حین انجام دادن مشغله های گذرا حتما آن راهم از دست خواهم داد ؛ حالتی است که وقت کافی برای حل کردن دغدغه های مرتبط با اهداف و خلوت کردن با خود برای فکر کردن به آنچه که امیدی را در دلم روشن نگه میدارد، نداشته باشم . 

خب چاره چیست !

"اینکه افکار و سوال های بهم ریخته ی ذهنم را برای خودم مرتب کرده بنویسم و در انتها به دنبال پاسخش بگردم ، یکی از بهترین راه ها برای نظم دادن به ذهن و پیش بردن قدم هایم است"

خب 

اولین‌ش ) اینکه سعی کنم هرچقدر کوچک و کم، اما شروع به انجام دادن کاری بکنم که حین انجام دادنش حس وقت تلف کردن به من دست ندهد . 

دومی اش ) دوری از مشغله های گذرا و کارهایی که صرفا برای این انجام می دهیم که کار دیگری جز انجام دادن آن نداریم . مثال : موبایل /:

سومی ) فکر کردن در هر حیطه ای و فرستادن فرکانس هایی از آن ، روز ما و ایام مارا می سازد ، اینطور که به هر چه که فکر کنیم حال ما هم به قالب آن فکر در می آید به همین سادگی . عین فکر کردن به لیمو ترش و ترشح بزاق دهان 

پس برای بازگشت افکاری که برای حرکتی مستمر نیازمندشان هستم ، باید آن "من" که نوشتم "دیگر در آیینه نیست" را باز گردانم .

حالا با خواندن دفترم ، دیدن یک فیلم ، گوش دادن به پادکست ها و یا باقی راه حل ها .

پ.ن : ما می تونیم بهترین و یا بدترین دوست خودمون باشیم ، پس سعی کنیم با شناخت خودمون و محیط بیرون راه رو برای خودمون باز کنیم و از راکد موندن جلوگیری کنیم . هیچ جیزی جز یک ذهن آروم و دلی پر امید نمیتونه خلوت مارو قشنگ تر کنه و خب چه چیزی جز خلوت پر آرامش انسان برای اون ضروری تره ‌، نمیشه که از خودمون فرار کنیم !

کمکم کن 

تمام آشوب های دلم رو 

به تو میسپارم ،

که جز یاد تو هیچ چیز دیگری

آرام کننده ی دل ها نیست .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ آژانس مسافرتی و هواپیمایی آرزوی آسمان آبی تسلی Chad MDF آریا Gretchen technokade Sam