بعضی وقت ها یک سری کارها هستن که نباید انجام دادنشون رو عقب انداخت 

برای مثال : اگه ناراحتیم و به سختی بغضمون رو قورت میدیم ، نباید ناراحتیمون رو سرکوب بکنیم و انتظار داشته باشیم از خودمون که سریعا ناراحتی تبدیل به حال خوب و خوشحالی بشه 

باید احترام گذاشت به حس هایی که از اعماق وجود صداشون رو میشنویم

اون هایی که واقعی ان و بی اهمیت نیستن 

پس بهتره که بریم یک گوشه و جایی که ناراحتیم گریه کنیم و ناراحتیمون رو بروز بدیم  که البته اگه در تنهایی باشه خیلی بهتره .

این شکلی میتونیم تمام حسی که داریم رو همراه با تمام گله مندی ها ، دلخوری ها رو برای خودمون بگیم و نگران این نباشیم که در حین صحبت ها ، حرف بی منطقی بزنیم یا که برخورد درستی نداشته باشیم که بعد خودمون رو بابتش سرزنش کنیم و باز این ناراحتی همچنان پاک نشه از ذهنمون .

و چه بهتر که ناراحتی ها رو پیش خدا ببریم 

بعدش هیچ حسی تحت عنوان اینکه نکنه اون شخص و دوستی که باهاش صحبت کردم من رو کاملا درک نکنه و ناراحتیم باعث این بشه که فکر بکنه ادم گله مند و افسرده ای هستم و 

از سبکی اینکه ناراحتی هاتون رو پیش خدا ببرید و اینکه چقدر می تونید با اینکار راحتر دیگران رو ببخشید و غم هارو نادیده بگیرید نگم فعلا که نیاز به یک پست و نوشته ی مفصل جداگانه داره .

خب داشتم میگفتم ،

بعضی حس ها روی دل آدم سنگینی میکنن و این اتفاق برای من در طی این چند رور افتاده بود 

تا اینکه امروز وقتی سعی داشتم نگم و حرف نزنم خیلی دلی و دور از مرز های ذهنم تصمیم گرفتم حرف بزنم 

اونم با پدربزرگم ‌:)

جوابی که ازش شنیدم رو انتظار نداشتم و با همون جمله ی اولش تمام سنگینی اون حس از روی شونه هام برداشته شد

قسمت هایی از صحبتاش رو برای خودم می نویسم که داشته باشم و بمونن اینجا

از دلخوری هام گفتم و گفت که : ( بزرگی و کوچیکی روح آدم ها وابسته به سن اون ها نیست و باید سعی بکنم که روح بزرگی داشته باشم 

دیدین مسافر هم نمازش شکسته اس هم که روزه بر اون واجب نیست ، ماهم نسافر دنیاییم و همینقدر دچار سختی هستیم پس نباید خودمون رو اذیت کنیم

نباید با ناراحتی ها جنگید و کلنجار رفت که نباشن و حالمون دائما خوب باشه 

و برای خوبی ها و دستاورد هایی که میشه از دنیا بدست اورد تلاش کنیم

دنیا اونقدری اذیتی و سختی و ناراحتی داره ، اونقدری برخورد های اشتباه از سوی آدم ها پیش میاد که اگه بابتشون خودمون رو اذیت کنیم و ناراحت شیم که دووم نمیاریم

و اینکه . 

گله مندی ها و رفتار های اشتباه دیگران رو در دلمون نگه داریم و روی زبانمون نیاریم که ممکنه عادت کنیم به اینکه تا رفتار اشتباهی از کسی سر زد روی دلمون سنگینی کنه و بخوایم بگیم 

گفت که برای درس خوندن و موفقیت و انتخاب مسیر درست نیاز هست که روح بزرگی داشته باشیم )

یک مقدار از صحبت ها رو فراموش کردم اما در همون لحظه به کمکم اومدن و متوجه شدم که چطور بعضی از موضوعات رو چجوری توی ذهنم کوچیک و کوچیک تر کنم که به اندازه ی یک تقطه بشن و باقی فضا برای خودم و "سرزمینِ خیال" باشه.

.

.

و یک مطلب دیگه :

بعضی وقت ها تکلیف آدم مشخص نیست ! 

نمیدونی الان باید از این شخص بابت این لطفش تشکر کنی و پیش خودت بگی خب پس این شخص رو میذارم جز اون افرادی که روشون حساب باز کردم و میخوام تو محدوده ی اشخصای که برای خودم نگه میدارم توی ذهنم جایگاهی براش بذارم

یا که نه این شخص رو بابت اون رفتار اشتباه چند روز پیشش ، از ذهنم و اون هایی که پیش خودم تعریفشون رو میدم پاک بکنم

خلاصه که آدم میمونه چکار بکنه ! 

یک حدیثی از امام علی (ع) هست که ما نباید حتی یک شخص رو با همون دیدگاهی که شب قبل بابت رفتاد اشتباهش ازش داشتیم داشته باشیم چون ممکنه همون وقت بعد اشتباهش توبه کرده باشه .

و خب سر همین موضوع من همین کار رو مدام توی ذهنم انجام می دادم که فرصت دوباره ای به اشخاص بدم برای اینکه جایگاهشون رو مشخص بکنن 

اما خب رفتار آدم ها که ثبات خاصی نداره ، یک روز ممکن خسته باشن و درگیر یک مشکلی باشن و اصلا توجه نکنن که مثلا ما یک راه طولانی رو اومدیم تا که اون هارو ببینیم و ممکنه میزبان خوبی نباشن و هزار نوع رفتار از این دست دیگه که ممکن اتفاق بیوفته و مارو برنجونه .

بعضی وقت ها این اتفاق هم ممکن بین دوست های صمیمی که از هم بیشترین انتظارات رو دارن بیوفته ، دوستی فراموش بکنه و سراغ دوستش رو نگیره. خسته باشه و کاری که دوستش بهش سپرده رو انجام نده ، خواب باشه و وقتی که دوستش بهش نیاز داره و کار مهمی داره جواب تلفنش رو نده

و همه ی مثال های دیگه که ممکنه با اتفاق افتادنشون دلمون بشکنه و برنجیم

پس خب باید چکار کرد ؟!

نباید از هیچکس انتظار داشت 

جمله ای که بارها و بارها شنیدم و شاید به خودمون جرأت درک کردتش رو ندادیم چون تو دلمون گفتم مگه میشه ، نه بابا من کلی قبول دارم فلان دوستم و مطمئنم همچین کاری ازش سرنمیزنه غیر ممکنه به من بی احترامی بکنه یک روز و

اما باید پذیرفت این رو ، این شکلی طناب هایی که اشخاص به دنبال خودشون به افکار ما متصل میکنن و میتونن تاثیر زیادی توی حال ما داشته باشن دور شیم

ما در حقیقت تنهاییم ، حتی با وجود پدر مادر

با وجود همسر

صمیمی تریت دوست

خواهر ، برادر و.

پس نیاز داریم به خلوت و آرامش ذهنیمون ،

که تنها با وجود اون از پس افکار و تصمیم های درست و مسائلی برمیایم که باعث ساخت "سرزمین خیال" و رشد ما میشه 

پس سخت نگیریم ، خوب باشیم

محبتمون رو دریغ نکنیم حتی اگه بازگشتی از سمت دیگران نباشه 

و تنها نگاهمون به این باشه که آیا امروز

روم میشه به آسمون نگاه کنم و شرمنده ی خدا نباشم یا خدایی نکرده نه .

 

 

پ.ن: دنیا پر از زیبایی ها و نعمت هاست

پر از نگاه خداست 

که اگه نباشه این لطف ها قطعا ماهم نخواهیم بود

پس حالا که هستیم و این لطف شامل حال ماست 

از میان رنج ها رشد بکنیم و با دستاوردهامون

دنیای خودمون رو بسازیم .

که زندگی هم همین‌ست

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Kimberly دبستان پسرانه تربیت منطقه ۱۰ تهران مستر سئویاب خرید کولر گازی ارزان پیکاسو هنر زیتون رایانه BTS & ARMY دانلود رایگان 98 دلنوشته ژاله سیمرغ پرواز